معنی از نزولات جوی
حل جدول
باران، برف
نزولات
آنچه از شبنم و تگرگ و باران و برف بر زمین افتد
از نزولات
باران، تگرگ
جوی
نهر
لغت نامه دهخدا
نزولات. [ن ُ] (ع اِ) آنچه از شبنم و تگرگ و باران و برف بر زمین افتد. (یادداشت مؤلف).
عربی به فارسی
هوایی , جوی
فارسی به عربی
اندفاع، بالوعه، جوی، قطع
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی آزاد
جَوْی، (جَوِیَ، یَجْوی) سوختن از شدت غم یا عشق، شدید شدن بیماری، بد آمدن و دوست نداشتن، فاسد و بدبو شدن آب،
جَوی، عاشق، مسلول، سوزان از شدت غم یا عشق، آب بدبو و فاسد.پ
َ
جَوی، شدّت غم یا وجد- سوختن از غم یا عشق- سوزنده (از غم یا اشتیاق)، هجوم و شدت بیماری،
مترادف و متضاد زبان فارسی
جدول، جویبار، رود، نهر
معادل ابجد
521